184 زندگی کردن با ضربه مغزی به صورت طبیعی

ساخت وبلاگ


ترجمه: https://www.brainline.org/article/living-concussion-natural-way

184

عنوان مقاله: زندگی کردن با ضربه مغزی به صورت طبیعی نوشته : ریچل درینگتون

وقتی که ضربه شدیدی به قسمت عقب مغز و ضربه شدیدی به ساقه مغز بعد از دوماه می خورد چه بدست می آورید؟ یک خون آشام.

من نمی توانستم در زیر هیچ نوری و یا گرمای خورشید قرار بگیرم. بوها باعث می شدند که من استفراغ کنم پس من نمی توانستم غذا بخورم. هرگاه که من چشمانم را حرکت می دادم احساس سرگیجه و تهوع می کردم. پس من نمی توانستم کتاب بخوانم. وقتی که من سعی می کردم حرف بزنم نمی توانستم لغتی ار بیرون بدم و اغلب دچار لکنت زبان می شدم تا اینکه در از وسط جمله بیرون می زدم (پایان سخن گفتن ). رانندگی با ماشین باعث می شد که من احساس تهوع و در سر احساس التهاب کنم. سر من پر از اغتشاش پر همهمه و لرزان در هر لحظه از بیداری بود. کوفتگی من شدید بود. اضطرابی که در انجام دادن امور ذهنی داشتم فلج کنند بود، گاهی اوقات یک قبض را دوبار پرداخت می خواستم بکنم.

اولین سال، من یک متخصص اعصاب را دیدم.ما هر چیزی را امتحان کردیم : دمنوشها، شش نوع دارو، تزریقات. او حتی مرا پنج روز در بیمارستان تحت داروهای تزریقی قرار داد. در عوارض جانبی من تغییراتی حاصل نشد.او یک روز به من گفت : " من مچبور شدم شلغم را ترک کنم. نگهداری از دقولو های 10 ساله ام به شدت سخت بود. من یاد گیری خط بریل را در نظر گرفتم.

امروز، تقریبا سه سال بعد، من یک ماه کامل را بدون سردرد ، افسون دل آشوب، افسون سرگیجه، احساس گیج بودن، یا کنت زبان پیدا کردن گذارندم. و من میتوانم بصورت عادی دوباره حرف بزنم و کتاب بخوانم. اضطراب من تقریبا از بین رفته است. من چهر چیز را برای رسیدن به اینحالت انجام دادم 1) من نزد متخصص اعصاب ستون فقرات رفتم 2) تمرینهای مراقبه و هوشیاری را فرا گرفتم 3) یک رژیم غذائی ضد التهاب را خوردم 4) از ارتفاع زندگی کردن خارج شدم

متخصص اعصاب ستون فقرات (Chiropractic Neurologist)

متخصص اعصاب ستون فقرات بر روی من یک آزمایش جامعی انجام داد و برای من تمرینهائی را تجویز نمود که با چشممانم انجام دهم. بعضی از آنها را من با من قدم می زدحتی مجبور شدم بر روی یک تاب انجام دهم. من احساس کردم که فشار پشت چشمانم و سرم یک کمی بیشتر می شد هرگاه که من آن تمرینها را انجام می دادم. حتی پنج ثانیه بدون آن فشار یک هدیه با ارزش بود.آنچنانکه که ما در طی یک سال و نیم یک دیگر را ملاقات کردیم، او موارد جدیدی را اضافه کرد.من چندین با در طی روز تمرین می کردم ، و بعد از یک مدتی من یک یا دو ساعت را بدون فشار سر سپری می کردم. او همچنین روزانه با من قدم می زد. حرکات چشمان من با حرکات مناظر مغز مرا باز آموزی می کردند.

مراقبه (Meditation)

زندگی من یک غار تاریک و ساکت شده بود، هر رویکرد مدیریت نمودن که تا بحال من می دانستم از من گرفته شده بود (شراب ، گفتگو درمانی ، موزیک) به یک چیز شگفت انگیز نیاز داشتم ، پس من به یک برنامه درمانی مراقبه سکوت رفتم . این سکوت مرا آگاه کرد که بفهمم که چقدر سکوت به من کمک می کند.من فرا گرفتم از مغزم خارج شوم و به بقیه تنم بازگردم. من فرا گرفتم که در زمان حال و ساکن باشم و گفتگو در مغزم را آرام کنم. در عوض آن به من کمک کرد تا این درد را تحمل کنم. من دریافتم که می توانم با دست خط معمولی بدون درد بنویسم وقتی ما ترقیب شدیم که در یک روزنامه در تمام تعطیلی آخر هفته بنویسیم. من دریافتم که دوست دارم هنگامی که دور و بر قدم می زنم عکاسی کنم. پشت دوربین عکاسی بودن یک سکوت و مراقبه بود و نگاه کردن از درون یک عدسی به من کمک کرد که مغز و چشمانم دوباره گفتگو کنند و ارتباط بر قرار کنند.

وقتی به خانه بازگشتم، من مراقبه کردن را تمرین کردم و آن را یک برنامه روزانه ام کردم. من به تدریج 30 دقیقه در روز مراقبه کردم. من هر صبح نوشتن برای یک روزنامه را شروع کردم. من با کنار آمدن با فشارهای احساسی و کنار آمدن با ترسیدن از کاغذ را شروع کردم. اضطراب به ناپدید شدن، را آغاز نمود. و بعد از چند ماه تمرین کردن، من در یک روز 33 درسی که از این تجربه فرا گرفته بودم ، را نوشتم. و فورا من شکرگذار بودم. و سپس یک تجلی پدیدار شد: پس چه اگر من بصورت کامل بعد از ضربه مغزی یک شخص دیگری باشم؟ آن مجبور نیست که منفی باشد.من قصد دارم این موضوع را یک فرصتی کنم تا خودم بازسازی کنم.

رژیم غذائی ضد التهاب (Anti-Inflammation Diet)

سر درد من 19 ماه بعد از اولین صدمه و 9 ماه بعد از شروع کردن با متخصص اعصاب ستون فقرات، شکسته و بهتر شد. اما من هنوز 75% از زمان بیداریم سر درد داشتم. او به من یک رژیم غذائی ضد التهاب پیشنهاد کرد. یک یک روند طولانی از سعی و خطا در حذف کردن غذاها بود. و من دریافتم که هر چیزی با خاصیت التهابی ، شامل شکر تصویه شده ، لبنیات، سوی ، گلوتن (ماده چسبنده گندم ) ، گیاهان شبگرد (nightshade) ، خشکبار و الکل به من سر درد می دهد. من به خوردن رژیم غذلئی قوی و سالم پالئو (paleo) اما شامل دانه بلال ، برنج و حبوبات را شروع کردم. بالاخره من با خیلی سختی خوردن کافئین را ترک کردم. و سردرد من به یک موضوع بر انگیزنده و دلخراش ضعیفی تبدیل شد. که هنوز 3 تا 5 روز می خروشید اگر من یک چیزی انجام می دادم که این هیولای خوابیده را تحریک می کرد ( راندگی کردن با ماشین به مقدار خیلی زیاد، خوردن یک وعده گلاتین، خیلی گرم شدن با یک حمام طولانی ) کوفتگی همچنین هنوز آنجا بود، اما من بهتر بودم. من می توانسنم 3 تا 4 ساعت کار کنم اگر من تا ساعت 8 استراحت می کردم و 12 ساعت می خوابیدم.

فراز (ارتفاع)( Altitude)

آخرین فشار درمانی برای من خروج از ارتفاع بود. خانه من در پالمر دیواید (Palmer Divide) 7200 فوت از سطح دریا بالاتر بود، و به صورت اتفاقی ، من دریافتم که در ارتفاع سطح دریا کمتر کوفته و ملتهب می باشم. من در ابتدا دو هفته در سطح دریا تلاش کردم تا مطمئن شوم که اشباع اکسیژن مرا مریضتر نخواهد نمود ، آن چنین نکرد. پس من دوقلوهایم را ( که اکنون سیزده ساله بودند) جمع کردم و منتقل شدم. امروز جشن یک ماه از بدون درد بودن سپری شده است. من هنوز دو روز سردرد ملایم به همراه دیگر اثرات جانبی دارم اگر به شدت گرم ، یا پریشان شوم یا چیزی بخورم که نمی بایست بخورم. من یه یک روند روزانه با مراقبه کردن ، قدم زدن، نوشتن وقایع روزانه ، خوردن و تمرین ورزشی چسبیده ام . من عکاسی می کنم و دور از گرما قرار می گیرم. من گوش می دهم. من استراحت می کنم. من دیگر زندانی سر خودم نیستم. من حتی برای این درد و فقدانها شکر گزارم. من شبیه آدمی که قبلا بودم نیستم مغزم متورم شد و روش و کردار، الویتها، و احساس از خویش را تغییر داد.

من بهترهستم.

درباره نویسنده:

ریچل درینگتون یک استاد کمکی در دانشگاه دنور (Denver) بخش کارهای اجتماعی می باشد. او اکنون بصورت آن لاین تدریس می کند. او همچنین یک نویسنده و عکاس می باشد. خانم درسنگتون فوق لیسانس کارهای اجتماعی و لیسانس روان شناسی از دانشگاه دنور می باشد. او مادر یک دوقلوی پسر می باشد و اکنون در مرکز ایالت تگزاس زندگی می کند.

پایان

Fatigue and neurological conditions...
ما را در سایت Fatigue and neurological conditions دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tbi-mhsoha بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 12:11